مراودات رهبر انقلاب با شهيد مطهری
مجتبي مطهري فرزند معلم شهيد استاد مطهري مراودات پدرش با مقام معظم رهبري را روايت كرده است.
مجتبي مطهري فرزند استاد شهيد مطهري در مصاحبه با پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار آيتالله خامنهاي به بيان روابط ايشان با رهبر معظم انقلاب پرداخته است:
*اولين زمينههاي آشنايي
زمينههاي اوليهي اين آشنايي به سالهاي ابتدايي دههي چهل بازميگردد. در واقع بنده معتقدم كه آشنايي آيتالله خامنهاي با آثار استاد شهيد، مقدمهي انس ايشان و زمينهاي شد تا هنگامي كه ايشان از قم به تهران تشريف ميآوردند، با استاد مطهري كه در حوزهي مروي فلسفه تدريس ميكردند، ملاقات داشته باشند و حلقهي انس و ارتباط ايشان در همان مدرسهي مروي شكل بگيرد. اين علاقه پس از ديدارهاي مكرر، دوطرفه شد و استمرار جدي يافت.
من اينجا ميخواهم به نكتهي مهمي اشاره كنم؛ اينكه هيچكس مثل رهبري، مطهري را نشناخت و اين از جملات گرانبها و حكيمانهي خود ايشان كاملاً مشهود است. در مقابل هم به نظر من هيچكس مثل خود شهيد مطهري شخصيت آقا را نشناخت. من اين را از آن احساس علاقهاي متوجه شدم كه بعدها خودم در مشهد بين اين دو نفر مشاهده كردم.
ما هر موقع كه مشهد ميرفتيم، در رزهتل اقامت ميكرديم. رز هتل، هتلي بود مخصوص خانوادههاي مذهبي و متدين كه معمولاً روحانيون براي اينكه راحت باشند، آنجا را انتخاب ميكردند. آقاي عندليبي، مدير هتل، مرد متديني بود كه افراد غير مذهبي و هنجارشكن را راه نميداد و جز به خانوادههاي متدين و مذهبي به گروه ديگري اعتنا نميكرد. ما به مشهد كه ميرسيديم، پدرم بهخاطر علاقهي شديدي كه داشتند، ديدار با آقا جزء اولين برنامههايشان بود.
يادم هست كه گاهي ما به منزل ايشان ميرفتيم و گاهي هم ايشان در رزهتل با پدرم ملاقات ميكردند. وقتي با يكديگر ملاقات ميكردند ساعتها با هم مينشستند و سخن ميگفتند و گاهي متوجه گذر زمان هم نبودند. اين در حالي بود كه ما در مشهد دوست و آشناهاي زيادي داشتيم، اما احساس عجيبي كه استاد مطهري به ايشان داشتند، باعث ميشد كه دائم سراغ ايشان را بگيرند.
من احساس ميكنم كه شهيد مطهري گوهري مثل آيتالله خامنهاي را همانجا شناختند. اين مسئله هم كه رهبر معظم انقلاب در زمينهي فقاهت، عرفان، شعر، ادب و بصيرت و روشنبيني ديني، سياست و ... در ميان روحانيت همطرازشان منحصر به فرد و ممتاز بودند و بهترين گزينه بعد از حضرت امام (ره) محسوب ميشدند، شاهدي بر اين مدعا است. من بر اين نكته تصريح دارم كه گوهري مثل آقا را فرد دانايي مثل شهيد مطهري كشف كرد و اين يكي از رازهاي علاقهي شديد استاد مطهري به ايشان بود. در همان اوايل انقلاب هم به اصرار شهيد مطهري و طي تماس تلفني كه ايشان داشتند، آقا از مشهد به تهران تشريف آوردند و با اصرار ايشان در شوراي انقلاب قرار گرفتند. به هرحال اين محبت دو طرفه بين آيتالله خامنهاي و پدرم بسيار شديد بود و اين چيزي بود كه خود من به خوبي آن را احساس ميكردم.
*پيرو علي(ع) وضعش اين نيست!
بهخوبي يادم هست كه آقا مكرراً به خاطر فعاليتهايشان در مشهد از طرف ساواك و شاه مورد آزار و شكنجه بودند. آن زمانها يك سخنراني از ايشان را در چهارراه نادري آنوقت شنيدم كه يك فراز از آن را هيچوقت فراموش نميكنم. ايشان به مردم ميگفتند: شما پيرو علي (ع) نيستيد، بلكه فقط محب او هستيد. پيرو علي(ع) وضعش اين نيست و اين حكومت را نميپذيرد. اين شرايط با اصول تشيع نميسازد و پهلوي شايستهي اين نظام نيست.
همانجا اين كلام من را بسيار به فكر فرو برد. همين سخن باعث شد كه ساواك ايشان را زنداني كند. خطابههاي پرمحتوا و حماسي ايشان همانموقع هم يك جمعيت بسيار زيادي را پاي صحبت ايشان جمع ميكرد و شكلدهندهي بسياري از حركتهاي انقلابي و مبارزاتي بر عليه رژيم ستمشاهي بود.
*آقا با بقيه فرق داشتند
جنس رابطه و انسي كه پدرم با آيتالله خامنهاي داشت، هم در بعد احساسي و هم در بعد علمي و فرهنگي قابل بررسي است. شهيد مطهري گوهري مثل آقا را كشف كرده بود و با شمّ قوي كه ايشان داشت، احساس ميكرد كه آقا يك ويژگيهاي خاصي در ميان روحانيون ديگر دارد. شهيد مطهري انساني نبود كه با هر كسي بهراحتي انس بگيرد. ايشان يك حس خاصي داشت كه آدمها را خيلي زود درك ميكرد و ميشناخت. بر همين اساس بود كه آقا را بهخوبي شناخت و يك علاقهي باطني همراه با درك نسبت به ايشان پيدا كرد. اسناد ساواك هم از قول پدرم، با اشاره به امتيازات ويژهي آقاي خامنهاي تصريح ميكند كه ايشان از ذخاير ما هستند و در آينده منشأ اثرات بسياري خواهند بود.
به نظر من بين شهيد مطهري و آقا يك ارتباط بسيار عميقي وجود داشت كه تجلي شخصيتي آنها از همين جا يكسان ميشود. يك بار كه با خانواده به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهري خدمت آقا رفته بوديم، ايشان خطاب به خانواده سخن حكيمانهاي فرمودند كه: راز ماندگاري شهيد مطهري اين است كه او مرد خالص، طاهر، پاك و عارفي بود. هر چه كه او نوشت، عاشقانه براي خدا نوشت و اين راز نفوذ كلام او در قلبها است.
*خودم را شاگرد استاد ميدانم
يكي از مسائلي كه خود آقا به آن اشاره ميكنند، اين است كه خودشان را شاگرد استاد مطهري ميدانند در حالي كه نزد ايشان درس هم نخوانده بودند. بعد در ادامه تصريح ميكنند كه در واقع يكي از عناصري كه بنيه اصلي فكر اسلامي من را پايهگذاري كرده است، سخنرانيها و آثار ايشان بوده است. در اينجا بايد تصريح كنم آن شاگردي كه ايشان ميفرمايند، مربوط به همان آثار استاد است كه در ابتدا به آن اشاره كردم. البته اين تزكيهي نفس و خلوص ايشان را هم ميرساند و البته تواضع، اخلاص و شكستهنفسي ايشان را هم نبايد فراموش كرد. حتي ديده شده كه بسياري از افراد، از آثار شهيد مطهري استفاده ميكنند، ولي اسم استاد را هم نميآورند، چرا كه ميگويند پرستيژ علميمان به هم ميخورد.
*سخنراني همراه با تفكر
يادم ميآيد يك بار خدمت آقا بوديم و بحث شهيد مطهري مطرح شد. ايشان فرمودند كه به خاطر دارم كه شهيد مطهري ميگفتند من هر وقت سخنراني دارم، امكان ندارد كه روي سخنرانيام يكي دو ساعت فكر نكنم، ولي بر خلاف آن يكي ديگر از آقايان ميگفتند كه گاهي حتي بدون فكر و تأمل و مطالعه سخنراني ميكنم. ميگفتند اين را خود آن فرد بارها به من گفته بودند كه من حتي مطالعهنكرده و با استفاده از فرآوردههاي ذهنيام چيزي ميگويم، اما شهيد مطهري تصريح داشت كه من تا دو سه ساعت فكر نكنم، سخنراني نميكنم.
*مصداق واقعي آيه قرآن
خاطرهي ديگري را خود آقا راجع به يكي از برخوردهاشان با استاد مطهري مطرح ميكردند. ايشان ميگفتند عدهاى از دانشجويان يكى از دانشگاهها تابلويى درست كرده بودند و اين آيهي شريفهي «الذين يُبَلّغون رسالات اللَّه و يَخْشَوْنَهُ و لا يخشون احداً الاّ اللَّه» را با خط خوش نستعليق روى آن نوشته بودند و به استاد شهيد تقديم كرده بودند. يك روز در منزل ايشان ديدم كه اين تابلو را گذاشتهاند روي طاقچه. تعريف كردم از تابلو و اين آيه. ايشان گفتند بله اين را دانشجوها براى من فرستادند، ولي من خجالت مىكشم اين را بگذارم روي طاقچه، چون شايد در آن اشارهاى به اين باشد كه مىخواستند من را مصداق اين آيه بدانند. ايشان تواضع مىكرد و مىگفت من مصداق اين آيه نيستم، اما قطعاً ايشان مصداق اين آيه بود.
*آثار استاد مغفول مانده است
تأكيد بر كار فكري بيشتر روي آثار استاد و همچنين استفاده از آن در حوزه و دانشگاه هميشه مورد تأكيد رهبر معظم انقلاب بوده است. متأسفانه با اينكه خود آقا بسيار بر اين مسئله تأكيد دارند، خيليها دلسوزي و اهتمامي از خود نشان نميدهند. بنده در برخي كتابهاي دانشگاهي و حوزوي ديدهام كه آثار شهيد مطهري در حاشيه قرار گرفته، در حالي كه بايد در متن قرار بگيرد. فعاليتهايي مثل همايش حكمت مطهر و ... نيز حركتهاي بسيار خوب و پسنديدهاي است، اما كافي نيست.
مثلاً يكي از سخناني كه آقا فرمودند، اين بود كه اگر آثار شهيد مطهري ترجمه شود تحولي عظيم در غرب به وجود ميآيد. اين سخن بايد بهطور جدي مورد توجه قرار گيرد. يك آلماني مسيحي به منزل ما آمده بود و ميگفت من ميخواهم رسالهي دكتريام را دربارهي استاد مطهري بنويسم.
ايشان ميگفت من در حال انتقال هستم و از نظر روحي به هم ريختهام و ميخواهم مسلمان بشوم. آنجا تأكيد داشتند كه چرا اينقدر آثار شهيد مطهري كم به زبان آلماني ترجمه شده است و از اين بابت بسيار ناراحت بود. لذاست كه مسئولين و دست اندركاران فرهنگي و آموزشي كشور بايد بيش از پيش به اين مسئله توجه كنند.
*راز شهادت استاد
بعد از شهادت پدر كه چندين بار با خانواده خدمت آقا رسيديم، ايشان دائماً تأكيد ميكردند كه خلأ ايشان براي ما كاملاً محسوس است. بر اين مسئله هم تصريح داشتند كه ايكاش ايشان بودند و ما ميتوانستيم كارهاي مؤثرتر و بيشتري انجام دهيم. در عين حال معتقد بودند كه شهادت ايشان بركات بسياري هم داشته است. در واقع با اينكه شهادت ايشان بسيار دردناك بود، ولي باعث شد تا هم افكار و انديشههاي ايشان بيشتر شكوفا و شناخته شود و هم بسياري از افراد كه تهمت به ايشان ميزدند، براي هميشه خاموش شوند.
آقا هميشه به مادر من گوشزد ميكردند كه در شهادت ايشان يك سرّي هست و شما مطمئن باشيد كه بركاتي به دنبال آن بوده است. هيچ وقت فراموش نميكنم كه دائماً مادر را دلداري ميدادند كه ميدانم نبود ايشان براي شما سخت است، ولي انشاءالله براي خانواده بركات ميآورد و به شما درجه بدهد و عزيز باشيد و عزت شما هم افزوده و افزودهتر شود. مادرم هم در اينجا چشمهايش پر از اشك ميشد و ميگفتند همين كه ما خدمت شما ميآييم، الهام ميگيريم و آرامش پيدا ميكنيم. آقا به مادر ميگفتند شما كجا سخنراني داريد؟ ايشان ميگفتند گاهي اوقات خانمها به منزل ما ميآيند و برايشان صحبت ميكنم. ميفرمودند اين خيلي خوب است كه چراغ منزل را روشن نگهداريد.
زمانی که شهید مطهری توسط گروه فرقان ترور شد، کسی باور نمیکرد، امام خمینی تا این اندازه برای از دست دادن وی متأثر شود. سید احمد خمینی یکی از نزدیکترین افراد به امام خمینی در مقاطع مختلف انقلاب بود که در کتاب مصلح بیدار روایتی از او در مورد انتقال خبر شهادت استاد مطهری به امام خمینی آمده است. در ادامه این روایت را میخوانید:
تأثر شدید امام از خبر شهادت شهید مطهری
اواخر شب بود، کسی آمد به من گفت: دم در با شما کار دارند. من از اتاق بیرون آمدم، معلوم شد چون پیش امام بودم، نمیخواستند بگویند چه کسی با تو کار دارد، میخواستند امام متوجه نشوند. بیرون از اتاق آقای اشراقی بودند که به من گفتند: میدانی قصه چیست؟ گفتم: نه، گفتند: آقای مطهری را به شهادت رساندهاند. گفتم: کی گفته، قصه چیست؟ اصلاً باور نکردم چنین چیزی باشد. بلافاصله از آنجا بیرون آمدیم و من به دو تا از پاسدارها گفتم که اینجا مواظب باشید کسی نرود پیش آقا و بیمقدمه خبر را به آقا بگوید. آقا هم موقع خوابشان بود و داشتند برای خواب مهیا میشدند. ما سریع آمدیم دفتر و با تهران تماس گرفتیم. در ذهنم میآید که با آقای هاشمی تماس گرفتیم، شاید هم با مرحوم بهشتی. آنها گفتند که بله ایشان منزل آقای سحابی بوده و در راه با اسلحه زدهاند و ایشان هم شهید شده است. من بلافاصله برگشتم، گفتم خوب اول کاری که میکنیم رادیوی امام را از پیش ایشان برمیداریم، تا صبح یک مرتبه رادیو را باز نکنند و این خبر را بشنوند. آن موقع هم اینجور نبود که ما در واحد خبر آشنایی داشته باشیم و بگوییم حالا نیم ساعت دیگر خبر را بگویید. این حرفها نبود. اصلاً شاید اگر آنها موضوع را میفهمیدند، احتمال داشت بدجنسی کنند و یک جوری خبر را زودتر بگویند. من آمدم رادیو را از پیش آقا برداشتم. رادیو روی یک میز کوچک، پهلوی تختی بود که آقا روی آن خوابیده بودند و من به آرامی و آهسته رفتم پیش آقا و رادیو را برداشتم. ایشان صبح که بلند شده بودند، دیده بودند رادیو نیست، فکر کرده بودند شاید رادیو را در اتاق دیگر جا گذاشتهاند. به اتاق دیگر رفته بودند و دیده بودند آنجا هم نیست و فهمیده بودند که رادیویشان را کسی برداشته. به خواهر من گفته بودند که چه خبر است؟ خواهر ما هم به گونهای با آقا روبهرو شده بود که اصلاً جذب آقا شده بود و خبر را یک مرتبه داده و گفته بود: مثل اینکه آقای مطهری را شهید کردهاند و بلافاصله آمد پیش من و گفت: مسئله را اینجور به آقا گفتم. گفتم به این زودی گفتی؟ گفت: نتوانستم چیز دیگری به امام بگویم. من رفتم دیدم آقا ایستادهاند و محاسنشان را با حالتی خاص و غمناک در دست گرفته بودند، من تا در را باز کردم، ایشان بیاختیار گفتند: آقای مطهری را کشتند، آقای مطهری را کشتند. من گفتم: این قضایا که برای همه هست و شما ناراحت نباشید. اما به هر حال روی آن علاقهای که امام به ایشان داشتند، نمیتوانستند با قضیه عادی برخورد کنند. در این همه قضایایی که نظیر بمبگذاریها و شهادتهای دوستان امام و پیرمردهایی که با امام از قبل سابقه داشتند، اتفاق افتاد، من ندیدم امام مانند شهادت آقای مطهری ناراحت شده باشند. حتی در مورد انفجار حزب هم این طور نبود. البته این را هم باید بدانید که چون اولین شهادت بود، سختتر بود و امام خودشان را بعداً مهیا کرده بودند. ولی امام حسابی متأثر شدند. یعنی من میدیدم که وقتی نشسته بودند یا بلند میشدند یا میخواستند کاری بکنند، همهاش توی خودشان بودند و شاید یک ساعت بعد از آن بود که رفتند آن پیام را برای آقای مطهری نوشتند.
استاد مطهری و امام خمینی دو کتابی هستند که یکدیگر را تفسیر می کنند. هیچ کس به خوبی استاد مطهری ، امام را نشناخته بود و هیچ کس نیز مانند حضرت امام، استاد مطهری را نشناخته بود و این امر مرهون دوازده سال تلمّذ استاد مطهری نزد حضرت امام و ارتباط نزدیک استاد با امام تا آخر حیات پربرکت آن شهید گرانقدر و نیز سنخیّت روحی و عرفانی این دو بزرگوار علی رغم تفاوت مرتبه است. نگاهی به سخنان استاد مطهری درباره ی حضرت امام و نیز سخنان حضرت امام درباره ی استاد مطهری این حقیقت را آشکار می سازد. استاد شهید در کتابپیرامون انقلاب اسلامی چنین می گویند:
« من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند چه دیدی؟ گفتم چهار تا «امَنَ» دیدم:
1- امَنَ بِهَدَفِه به هدفش ایمان دارد. دنیا اگر جمع بشود نمی تواند او را از هدفش منصرف کند.
2- امَنَ بِسَبیلِه به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد. امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد. شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راهش داشت.
3- امَنَ بِقَولِه. در میان همه ی رفقا و دوستانی که سراغ دارم احدی مثل ایشان به روحیه ی مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت می کنند که آقا کمی یواشتر، مردم دارند سرد می شوند، مردم دارند از پا در می آیند. می گویند نه، مردم اینجور نیستند که شما می گویید، من مردم را بهتر می شناسم؛ و ما می بینیم که روز به روز صحت سخن ایشان بیشتر آشکار می شود.
4- و بالاخره بالاتر از همه امَنَ بِرَبِّه. در یک جلسه ی خصوصی ایشان به من می گفت: «فلانی! این ما نیستیم که چنین می کنیم، من دست خدا را به وضوح حس می کنم». آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس می کند و در راه خدا قدم بر می دارد خدا هم به مصداق «اِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ» بر نصرت او اضافه می کند. یا آنچنان که در داستان اصحاب کهف مطرح می شود، قرآن می گوید آنها جوانمردانی بودند که به پرودگارشان ایمان آوردند و به او اعتماد و تکیه کردند، خدا هم بر ایمانشان افزود؛ آنها برای خدا قیام کردند و خدا هم دلهای آنها را محکم کرد. اینچنین هدایت و تأییدی را من به وضوح در این مرد می بینم. او برای خدا قیام کرده و خدای متعال هم قلبی قوی به او عنایت کرده است که اصلاً تزلزل و ترس در آن راه ندارد.»(1)
«در مورد این مرد بزرگ یکی دیگر از خصوصیاتش را بگویم. شاید شما باورتان نشود این مردی که روزها می نشیند و این اعلامیه های آتشین را می دهد، سحرها اقلاً یک ساعت با خدای خودش راز و نیاز می کند، آنچنان اشکهایی می ریزد که باورش مشکل است. این مرد درست نمونه علی علیه السلام است. در باره ی علی گفته اند که در میدان جنگ به روی دشمن لبخند می زند و در محراب عبادت از شدت زاری بیهوش می شود، و ما نمونه ی او را در این مرد می بینیم.» (2)
اما سخنان حضرت امام(ره) در باره ی استاد؛ امام خمینی در پیامهای خود ، مطالب جالب توجهی فرموده اند که اینک برخی از آنها را نقل می کنیم:
«گرچه انقلاب اسلامی ایران به رغم بدخواهان و ماجراجویان به خواست و توفیق خداوند متعال به پیروزی رسید و نهادهای اسلامی انقلابی یکی پس از دیگری در ظرف تقریباً یک سال با آرامش و موفقیت انجام گرفت، لکن بر ملت ما و به حوزه های اسلامی و علمی خسارتهای جبران ناپذیر به دست منافقان ضدّ انقلاب واقع شد، همچون ترور خائنانه ی مرحوم دانشمند و اسلام شناس عظیم الشأن حجة الاسلام آقای حاج شیخ مرتضی شهید مطهری رحمةالله علیه.
اینجانب نمی توانم در این حال(3)، احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیت عزیز ابراز کنم. آنچه باید عرض کنم در باره ی او، آن است که وی خدمتهای ارزشمندی به اسلام و علم نمود و موجب تأسف بسیار است که دست خیانتکار، این درخت ثمربخش را از حوزه های علمی و اسلامی گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود.
مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند و در جوار خدمتگزاران بزرگ اسلام جایگزین فرماید.
اکنون شنیده می شود که مخالفین اسلام و گروههای ضد انقلاب در صدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهی ما را در استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه ی روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود. از خداوند متعال توفیق همگان را خواهانم.» (4)
« شهید مطهّری در عمر کوتاه خود اثرات جاویدی به یادگار گذاشت که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب بود. او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسایل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بی قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روانبخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشأت می گرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرحزاست.
امید آن بود که از این درخت بر ثمر، میوه های علم و ایمان بیش از آنچه بجا مانده، چیده شود و دانشمندانی پر بها تسلیم جامعه گردد. مع الاسف دست جنایتکاران مهلت نداد و جوانان عزیز ما را از ثمره ی طیّبه ی این درخت برومند محروم نمود، و خدای را شکر که آنچه از این استاد شهید باقی است با محتوای غنی خود مربّی و معلم است.
مرحوم شهید استاد مطهری به ابدیت پیوست؛ خدای با رحمت خود با موالیانش محشور فرماید.» (5)
«چون روز منطبق است با سالروز وفات مرحوم مطهری رحمه الله، من باید یک کلمه هم از آن به شما عرض کنم. مرحوم آقای مطهری یک فرد بود، جنبه های مختلف در او جمع شده بود، و خدمتی که به نسل جوان و دیگران کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بی استثنا همه ی آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثنا آثارش خوب است. ایشان بی استثنا آثارش خوب است، انسانساز است. برای کشور خدمت کرده، در آن حال خفقان خدمتهای بزرگ کرده است این مرد عالیقدر. خداوند به حق رسول اکرم او را با رسول اکرم محشور بفرماید...» (6)
پی نوشتها:
1- پیرامون انقلاب اسلامی، ص 21-23.
2- پیرامون انقلاب اسلامی، ص 21-23.
3- [اشاره به ایام ناراحتی قلبی امام است.]
4- پیام امام خمینی به مناسبت اولین سالگرد شهادت استاد.
5- پیام امام خمینی به مناسبت دومین سالگرد شهادت استاد.
6- بیانات حضرت امام به مناسبت سومین سالگرد شهادت استاد.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 21,دسامبر,2024